استفادهی عجیب و غریب از هوش مصنوعی توسط مدیران، بلای جان سازمانها شده است.
کنارش نشسته بودم، تا از مفهوم «تابآوری عملیاتی» حرف زدم، گوشیاش را برداشت و توی Chat GPT پی مفهوم گشت. به چند دقیقه نکشیده شروع کرد در باب «تابآوری عملیاتی» حرف زدن! نگاهش کردم. به گوشی توی دستش که گاهی چشم میچرخاند تویش تا سر حرف را بگیرد، نگاه کردم.
از جلسه بیرون آمدیم. زل زدم به صورتش. چند دقیقهای به تکهپاره کردن تعارفات معمول میان مدیران گذراند تا متوجه نگاه من شد. با بستن یک چشم و تکان دادن سر، حالیام کرد که: «چی شده؟»
لبخند زدم: «خیلی به هوش مصنوعی اعتماد نکنید! اون دفعه ازش یه بیت از صائب خواستم، بیت بیدل تحویلم داد.»
منتظر جوابش نشدم و از محدوده خارج شدم.

اینروزها به وفور استفادهی مستقیم مدیران از نرمافزارهای هوش مصنوعی را میبینم و چشمهایم چهارتا میشوند. کسانیکه حتی پرامتنویسهای خوبی هم برای استفاده از امکانات هوش مصنوعی نیستند، با نوشتن یک جمله میخواهند به عمق مسائلی وارد شوند که کوچکترین اشرافیتی به آن ندارند. هوش مصنوعی مشاور اعظمشان شده و خروجیاش وحی منزلشان. حتی گاهی به خود زحمت نمیدهند پاسخ نرمافزار را بخوانند و بعد در سندی منتشر کنند. کپی/پیست! خیلی هم کارشان درست باشد در Word چینش پاراگرافها را درست، فونت را عوض و تیتر را بولد میکنند.
اینروزها با متون برنامهای مواجه میشوم که چشمبسته اطمینان دارم از خروجی هوش مصنوعی گرفته شدهاند. هوش مصنوعیای که محدودیتهای کار را نمیشناسد و پیشنهادهای فضایی بر اساس دادههای موجود در فضای مجازی ارائه میکند.
هوش مصنوعی به توهم همیشگی دانایی دامن زده و به جای آنکه دستیار ما باشد، دارد بدل به مغز متفکر ما میشود.
یک شیر پاکخوردهای باید مفهوم «ابزار» را در این مملکت تبیین کند!